نویسنده عاشق امام زمان در دو شنبه 24 فروردين 1394 | خواجه نظام ملک گفت:شبی در خواب دیدم شخصی زشت رو پیدا شد،نزدیک من نشست،به همین طریق عده ای با هیولای زشت چنان منظر بود که از بوی ید آنها نزدیک بود روح از بدنم خارج شود، هر کدام از دیگری زشت تر و بد بوتر بوند،با وحشت زیاد از خواب بیدار شدم.خوابم را برای کسی بازگو نکردم، شب دوم همان اشخاص ظاهر شدند،از دیدار آنها نزدیک بود قالب تهی کنم. شب سوم از ترس به خواب نرفتم،بیداری به نهایت رسیده بود، خواب بر من غلبه کرد،باز همان اشخاص شب های گذشته را دیدم، ناگهان عده ای آمدند که زیبا صورت و زیبا سیرت بودند. هریک از آنها که می آمدند یکی از زشت رویان بیرون می رفت تا تمام آنها رفتند و اشخاص زیبا جایشان را گرفتند.من از همنشینی آنها بسیار خرسند شدم.از آنها پرسیدم: شما کیستید؟ یکی از آنها گفت: ما صفات نیک تو هستیم ،آنها که رفتند صفات زشت تو بودند. اگر تو را تاب هم نشینی با آنها هست مجالست شان را اختیار کن و اگر آنها را دوست نداری ما را به دوستی برگزین هر یک از ما و آنها مدت هم نشینی مان با تو تا ابد خواهد بود. نظرات شما عزیزان: طراحی و کدنویسی : ثامن تم
Template By : Samentheme.ir
|