در همان سفر آخر،بدنش نیاز به خون پیدا کرد.پزشک هر چه خون

به او تزریق می کرد وارد رگ نمی شد! کادر پزشکی انگلستان متعجب

مانده بودند. حمیر رضا حسابی خندیده وبه آنها گفته بود:«محال است

خون غیر مسلمان به بدنم وارد شود.هرکاری می خواهید انجام دهید،

این اتفاق محقق نمی شود».

بالاخره یک مسلمان سیاه پوست را آوردند و خونش را به حمید رضا تزریق کردند.

خون به سرعت و به راحتی وارد بدنش شد.پزشک معالجش (دکتر گیلیکز)

بلافاصله شهادتین را گفت و مسلمان شد.

حمید رضا که به ایران برگشت،دکتر مدام تماس می گرفت و حالش را می پرسید.

دکتر گیلیکز گفته بود: من یک معجزه دیدم.

راوی: همسر شهید حمیدرضا مدنی قمصری

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: